این روزها که می گذرد
یک ترانه تلخ
قصه ی تنهایی های مرا می سراید
سمفونی گوش خراشی است
روزهاست پنبه دگر فایده ندارد
باید باور کنم.......
تنهایم
دار بزن...
خاطرات کسی که تو را دور زده
حالم خوب است. دیروزم خراب است
در آغـــوش خودم هستـــم!
مـــن خودم را در آغوش گرفتـــه ام…!
نه چنـــدان با لطافتــــ
نه چنـــدان با محبتــــ…
امـــا
وفـــادار….وفـــاد
شب ها خوابم نمی برد…
از درد ضربات شلاق خاطراتت روی قلبـــــم
بی انصاف…
محکم زدی ،
جایش مانده است
چه سخت است،
تشییع عشق بر روی شانه های فراموشی ،
و دل سپردن به قبرستان جدایی ،
وقتی که میدانی پنج شنبه ای نیست ،
تا رهگذری ،
بر بی کسی ات فاتحه ای بخواند…
گــاهــی وقــتــهــا مــجــبــوری اَحــمـق بــاشـی !
رویِ کــاغـَـذ مــیــنــویــســم
دَســتــهــایِ تـــُـو . . .
و رویِ آن دســت مــیــکــشــم....
گاهی باید ساکت شوید ،
غرورتان را ببلعید و بپذیرید
که اشباه کرده اید
این تسلیم شدن نیست ، یعنی بزرگ شدن
تنها بودن قدرت می خواهد ،
و این قدرت را کسی به من داد ،
که روزی می گفت تنهایت نمی گذارم…
زخم هایم با طعنه به من میگویند
دوست هایت...
چقدر با نمک اند....
در زندگیم به هیچکس خیانت نکردم جز خودم !
وفای به تو خیانت به خودم بود !
از حساب و کتاب بازار عشق
هیچ گاه سر در نیاوردم !
و هنوز نمی دانم چگونه می شود
هربار که تو بی دلیل ترکم می کنی
من بدهکارت می شوم ؟
رابطه رو
تا شروع نشده واسه خودت شروع نکن
تا جدی نشده واسه خودت جدی نکن
تا عزیز تو نشده عزیز خودت فرضش نکن . . .
زیر بارون کنار تو
قدم میزنم!!!
چتر برای چه؟!؟
خیال که خیس نمیشود...
باور كرده ام
که بی تو هم زندگی می گذرد،،
دلم دیگرهیچ کس را
نمی خواهد جز
تنهایی
من چشمهایـــم را بستم و تو قایــم شدی...
من هنـــوز روزها را می شــمارم...
و تـــو پیدا نمیشوی...
یا من بازی را بلــد نیستم...
یا تو جر زدی...
جر زدی نامرد
درد داره کسی تنهات بزاره...
که به خاطر اون
همه تنهات گذاشته باشن...
گاهی اوقات باید بگذاری و بگذری
و بروی...
وقتی میمانی و تحمل میکنی
از خودت یه احمق ساخته ای...
به سگ استخون بدی دنبالت راه میفته
و دورت میکنه اخه لعنتی...
من که به تو دل داده بودم.
نظرات شما عزیزان:
مهدی 
ساعت12:50---26 شهريور 1391
سلام وب جالبی داری باحال بود خوشحال میشم اگه یه سر به منم بزنی